بخش سازه‌بازی خانه دانش بنیاد ثبوتی درهفته ششم از فصل پنجم مجموعه مسابقه‌های سازه‌بازی، ساعت 3 عصر پنجشنبه 13 آذر ماه 1404 میزبان بچه‌ها و ایده‌های نابشان برای ساخت هشت‌پا بود.

کمی از دو و نیم گذشته، ورود هم‌زمان شش دوست با نگاه‌هایی کنجکاو و دقیق که آشکارا ذوق و هیجانشان را به سختی کنترل می‌کردند و دل‌ها را می‌لرزاندند، اشتیاق شروع سازه‌بازی را صدچندان کرد. کم‌کم بچه‌ها آمدند. فکر می‌کردیم به این گروه دوستانه نمی‌شود دست زد ولی باز هم معجزه سازه‌بازی و تا سرمان را برگردانیم بچه‌ها چنان دوستانه گفت‌وگو می‌کردند و سربه‌سر هم می‌گذاشتند که اصلا باورمان نمی‌شد چند دقیقه پیش همدیگر را دیده‌اند. حالا فکر کنید اولش اینطوری باشد آخرش چطور می‌شود؟! و مایی که به سختی مجبوریم جلوی خودمان را برای وارد شدن به بازی بچه‌ها بگیریم!☺️

هیاهوها و کشمکش‌های اولیه تا بالاخره هر گروهی تصمیم بگیرد کار را از کجا شروع کنند. یک ربعی بود ساکتِ ساکت وسط زمین نشسته بود، «دارم فکر می‌کنم» و کم‌کم شروع به ساختن کرد. از همین اول وقتی بیشتر بچه‌ها سراغ هشت چوب بلند می‌روند، پیداست این هشت‌تا پا برایشان مهم‌ترین بخش است و به بقیه‌اش چندان اهمیت نمی‌دهند! شاید برای شما هم جالب باشد فقط دو بازوی عقبی مانند پا استفاده می‌شوند «شش‌دستِ دوپا»!

بچه‌ها خیلی سریع کار را پیش بردند. چالش ساخت سر هشت‌پا و چندضلعی‌هایی که چاره کار می‌شوند، جالب است که آخر کار بیشتر هشت‌پاها دو‌بُعدی از آب درمی‌آیند. بعضی‌ها هم دوست دارند هشت‌پایشان چرخ‌دار باشد. با تا کردن و باز کردن سازه نشانمان می‌دهد «من هشت‌پای عنکبوت‌شو ساختم» صحبت درباره هشت‌پاهای ساخته‌شده و تفاوتشان با هشت‌پای واقعی و گفتن «هشت‌پاها ساخته شده تخیلی هستند» کافی است تا بشنویم «مگه اینجا تخیلیه» و تکان بخوریم که چرا باور نکردیم سازه‌های روبرویمان هشت‌پاهای واقعی هستند!

سازه‌بازی امروز یک مهمان چهارساله هم داشت، با جوجه عروسکی و کوله‌پشتی آمد شاکی از این‌که چرا او را در کلاس‌ها ثبت‌نام نمی‌کنند! آخرش هم با قول گرفتن برای آمدن دوباره، به سختی رفت. آن وسط هم دستمان کشیده می‌شود «بیا! بیا! اونجا چیه؟» موزه را می‌گفت. منتظرت می‌مانیم کاوشگر کنجکاو عزیز!

امروز باید از علی هم بنویسیم ولی نمی‌دانم چگونه؛ قلب بزرگ و مهربانی مثل باران که همه از دوستی و مهرش بهره بردیم.

پایان سازه‌بازی امروز و بچه‌هایی که بی‌میل به رفتن، سراغ ساختن چیزهایی که دوست دارند رفته و برای خودشان اسباب‌بازی می‌سازند و خوشحالی ما از این دوستی بچه‌ها با چوب‌ها. شاید هم رویای قدیمی کودکانه جا ماندن در شیرینی‌فروشی تبدیل به رویای جا ماندن در سازه‌بازی شده باشد «فکر کن یه شب تا صبح بمونی اینجا».

گروه‌های برتر هفته پنجم این فصل پس از امتیازدهی، هدایای خود را از طرف دکتر حمیدرضا خالصی‌فرد دریافت کردند:

پویا – آرسین – آزاد و محمدحسین – امیرمحمد – علی، امید و امید – امیرمحمد و مجتبی – عسل

پی‌نوشت: امروز سه چهار درخواست کاغذ و مداد برای رسم نقشه داشتیم، بد نیست ولی کم‌کم دارد تبدیل به آرزو می‌شود که بچه‌ها پیش از آمدن درباره سازه‌اشان فکر و جستجو کنند و با نقشه بیایند! انگار فکر کردن، برنامه‌ریزی و وقت گذاشتن برای کارها دارد یادمان می‌رود.

پی‌نوشت: ساعت 15:00 پنجشنبه 20 آذر 1404 در رویداد بشقابِ یلدا همراه ما باشید!