ششصد و پنجاهمین شب بخارا برای رونمایی از کتاب علومپایهی زنجان- داستان بنیانگذاری مرکز تحصیلات تکمیلی– به روایتِ یوسف ثبوتی و کوشش ماندانا فرهادیان، به گرمی در ساعت 5 عصری مهگرفته و سرد از دیماه 1401 در بنای تاریخی ایستگاه راهآهن، به میزبانی کتابفروشی فرهنگان زنجان با حضور جمعی از دوستداران علم و فرهنگ زنجان، دانشجویان و اعضای دانشگاه علومپایه آغاز شد.
سخنرانی علی دهباشی در بیان رمزهای ماندگاری ایران و یوسف ثبوتی بهعنوان یکی از این رمزها، آغازگر این رویداد بود.
اگر اندکی آشنایی داشته باشید، بنیانگذاری علومپایهی زنجان – مرکز تحصیلات تکمیلی – دو نام را در خاطر میآورد: یوسف ثبوتی و محمدرضا خواجهپور؛ اینبار هم محمدرضا خواجهپور مثل همهی سخنرانیهایش با نکتهسنجی ظریفی، داستان یادداشتهایی را گفت که در طول تلاشهایشان برای برپایی دانشگاه و سفرهایشان با قطار شاهد نوشتنش بوده، که بدانیم انتخاب بنای قدیمی ایستگاه راهآهن زنجان -مبدأ و مقصد این سفرها- و رونمایی از کتاب علومپایه در آن بیتناسب نیست. یادداشتهایی که بهکوشش ماندانا فرهادیان بهشکل کتاب درآمدهاست.
سومین سخنران، ماندانا فرهادیان بود که صحبتهایش از دل برآمد و بر دل نشست. صمیمانه از خوششانسیش برای دیدن شکلگیری دانشگاه و فکرش برای روایت روند پاگرفتن آن و «کاش»ی که از اواخر دههی 70 به «باید» تبدیل و بعد از بیستسال کتاب علومپایهی زنجان- داستان بنیانگذاری مرکز تحصیلات تکمیلی– شد، گفت؛ از یادداشتهای کمگوی و گزیدهگوی یوسف ثبوتی و تلاشهایش برای پر کردن ناگفتههای آنها، از امیدش به تداوم کار و انتشار جلدهای بعدی و همدلانه از روزگاری گفت که ذوق و حالی برایش نگذاشت تا کتابش را معرفی کند ولی کتاب دربارهی ساختن بود و او نیز میخواست بسازد.
سخنران دیگر سعدالله نصیریقیداری بود که از روزهای شاگردی، صاحب اخلاقی و زحمات استاد و همسرشان و عشقش به یوسف ثبوتی گفت و خود را شاگرد مکتب ثبوتی خواند.
حمیدرضا خالصیفرد از روسای دانشگاه علومپایه که در حال حاضر خانه دانش بنیاد ثبوتی را بنیاننهاده و اداره میکند، از سی و چهار سال شاگردی و همراهی با یوسف ثبوتی گفت. سخنرانی وی در ارتباط با شکلگیری و طرحریزی سیستم کارآمد مدیریتی و تصحیح و بهبود ساختار اداری حتی در جزئیترین بخشها از نامهنگاریهای اداری گرفته تا تعامل بدنهی اداری دانشگاه در داخل و بیرون از آن بود که با استناد به بخشهایی از کتاب علومپایه تبیین شد. همچنین، با توجه به سالها همراهی ایشان با یوسف ثبوتی در کارهای مدیریتی و اجرایی دانشگاه، اشاره دقیقی به نحوهی مدیریت و علاقهی منحصربفردشان برای آبادانی و سرسبزی دانشگاه داشتند که محوطهی اصلی دانشگاه و باغ منظم گردوی آن، از مصادیق بارز این تلاشها هستند.
مختار مهدیزاده مدیر کتابفروشی فرهنگان زنجان، با توجه به زنجانی بودن و شناختشان از محل تأسیس دانشگاه، از دیدگاهی دیگر تلاشهای یوسف ثبوتی، پاگرفتن دانشگاه و چالشهای پیشآمده در طول اینسالها را مطرح کرد و از بردباری ایشان گفت. همچنین اشارهی درستی به این نکته داشتند که تمام تلاشهای یوسف ثبوتی بدون همراهی همسرشان عفت براتی میسر نبود که همراه شد با اهدای هدیه و لوح سپاسی از طرف ایشان و بهدست استاد به همسرشان.
سخنران دیگر، رشید زارعنهندی بود که با نگاهی دیگر از یوسف ثبوتی گفت، از همسایگی و همراهی با ایشان در گردش و تفریح تا ذوق و شادی و سرزندگی کودک درون؛ وجهی که شاید در تعاملات رسمی چندان روی ننماید.
سخنرانی الوند بهاری ادیبانه، پر از خلاقیتهای ظریف و نکته سنجی بود که دقایق پایانی مراسم را سرشار از انرژیِ آغاز، کرد. از ماندانا فرهادیان گفت و دوستیی که نتیجهاش همراهی با ماندانا در کتاب علومپایه شد. از متن کتاب خواند و از زبان ساده و طنزآمیز و پر از انرژی و شور و حال آن که گاه به عبارتی از مثلهای زبان مادری ختم شده است گفت. گریزی به قلب سگی بولگاکف زده- صرف داشتن عقل نمیتواند «انسان» بسازد، بلکه احساس و روح انسانی است که «انسان» میسازد- و از تصویر یوسف ثبوتی در کتاب علومپایه بهعنوان همسر، پدر، برادر، عمو، دایی و یک انسان گفت. از نامها گفت که از آسمان میآیند قصهی یوسف را خواند و از آن تناظری روی در روی ساخت با یوسف ثبوتی.
سخنرانی پایانی از آن یوسف ثبوتی بود؛ آرام و بردبار ایستاد، متنی از چندسال پیش که در مجموعه مقالات زمینی آسمانی منتشر شده را خواند و از جوانان گفت. رنج کهنهای که تازه بود و گویی چند روز پیش نوشته شده است. سخنرانیش ششصد و پنجاهمین شب بخارا را به پایان رساند.
عکسها برگرفته از: صفحه اینستاگرام مجله بخارا